قدس آنلاین- لاکچریها یا تجمل گراها طبقهای از اجتماع هستند که ثروتی بیش از نیاز دارند و آن را صرف تجملات میکنند. البته تجمل گرایی در تمام کشورها وجود دارد و میتوان آن را یک عمل وسواسی (وسواس فکری) از سوی افرادی دانست که پول باد آوردهای به دست آوردهاند. گرچه تجمل گرایی را نباید با تلاش برخی برای دستیابی به کیفیت زندگی بهتر و استفاده از رفاه بیشتر اشتباه گرفت.
برای افتراق بهتر این دو باید توجه کرد که این ثروت از کجا و از چه راهی به دست آمده است. اگر پولی از راه تلاش و کوشش و زحمتکشی به دست آمده باشد به طور حتم نمیتوان بخش عمده آن را صرف تجمل گرایی کرد به عنوان مثال تولید کنندگان و صاحبان کارخانهها و کارگاهها و یا شرکتهای دانش بنیان در صورتی که بحق صاحب ثروتی شوند، ترجیح میدهند آن را در چرخه تولید قرار دهند تا منجر به کارآفرینی و افزایش ثروت شود چون علمِ تولید ثروت از سرمایه را دارند و اگر زندگی لوکسی هم داشته باشند، منجر به بی عدالتی اجتماعی نمیشود و نباید با نارضایتی مردم همراه شود؛ ضمن اینکه چنین افرادی ثروت و داشتههای خود را در کوچه و خیابان و شبکههای اجتماعی به نمایش نمیگذارند.
در واقع این قبیل افراد به نوعی سرمایه ملی محسوب میشوند که با افزایش ثروت خود برای افراد دیگر هم ایجاد شغل میکنند و ثروت آنها منجر به گردش اقتصادی میشود. به همین دلیل مردم نسبت به این افراد حساسیتی ندارند، بلکه آن دسته از افرادی را لاکچری بر میشمارند که به واسطه رانت و وامهای چند میلیاردی و واردات بی رویه به ثروتی دست یافتهاند که آن را صرف تجملات کاذب و خوشگذرانی کرده و با خودروهای چند میلیاردی در کوچه و خیابان رژه میروند و برای ملت فخر فروشی میکنند.
بنابراین باید ریشه چنین تجمل گرایی بیرویه و ناسالمی را در نحوه مدیریت اقتصاد کشور جستوجو کرد، و با تصحیح ساختارهای اقتصادی از سرازیر شدن ثروت به سوی عدهای خاص که با رشوه و رانت و سوء استفاده از بیتالمال و تأسیس مؤسسات مالی بدون پشتوانه به چنان ثروت بیحسابی دست یافتهاند، پیشگیری کرد چراکه ثروت بیحساب در دست عدهای نالایق موجب تجمل گرایی میشود.
نکته بعدی برای مبارزه با تجمل گرایی مربوط به بحث آموزش است، متأسفانه در سیستم آموزشی کشور ما موضوع اقتصاد جایگاه درستی ندارد و در طول ۱۲ سال آموزش در مدارس اهمیت سرمایه و اینکه چطور باید سرمایهگذاری کرد و از سرمایه بهرهمند شد، آموزش داده نمیشود. به همین دلیل جوانانی که در این سیستم تحصیل کردهاند، وقتی وارد بازار کار میشوند، نحوه تولید ثروت و استفاده از آن را بخوبی نمیدانند.
در مجموع با مدیریت صحیح در اقتصاد و آموزش کشور میتوان این پدیده ناخوشایند را تا حد زیادی کنترل کرد، هرچند تغییرات فرهنگی بسیار زمانبر است، اما باید از یک جا شروع کرد. نکته مهم این است که بدانیم از کجا شروع کنیم.
*متخصص اعصاب و روان
نظر شما